آخه چرا ؟ چرا باید دندونهامونو داغون کنیم بعد هم بریم کلّی پول بدیم و درد بکشیم و گریه کنیم تا آقای دندون پزشک یه فکری برامون بکنه .
نمونه اش خود من ! آره خود خودم . اوضاع دندونام حسابی بی ریخت شده بود دور از جونم شده بودم مثل پیر زنها . هیچی نمی تونستم بخورم . مامانم از دکتر برام وقت گرفت و قرار شد ساعت 7:30 بعد از ظهر بریم مطلب دکتر. من و بابام نفهمیدیم چه جوری افطار کنیم و بدو بدو خودمونو برسونیم مطب دکتر .
وقتی روی صندلی مربوطه نشستم دکتر یک خروار اسپری بی حس کننده خالی کرد توی دهنم و بعد هم یک آمپول زد که احساس کردم لپم اندازه توپ فوتبال شده . با همه این کارها وقتی دکتر افتاده بود به جون دندونهام و مدام می گفت : ( بچه جان دهنتو وا کن ، واز تر ، واز تر ، نبندی ها ... ) درد بی چارم کرده بود. یواش یواش گریه می کردم که دکتر گفت : ( تو دیگه بزرگ شدی نباید گریه کنی ) .
دلم می خواست خود دکتر رو بندازم روی اون صندلی و همونطوری که گریه منو در آورد بیفتم به جونش آنوقت ببینم گریه اش در نمی یاد ؟
اما بعدش فکر کردم آخه این چه کاری بود که من نکردم؟ آره همین مسواک زدن ، همینو می گم . آخه مگه یک مسواک درست و حسابی زدن چقدر کار داره که ما بچه ها تنبلی می کنیم . اونوقت مجبور میشیم این همه بیچارگی بکشیم .خدائیش من که از این به بعد درست مسواک می زنم .
شما هم میل خودتونه می تونین مسواک نزنین تا دکتر مثل من گریه تونو دراره .