تو بزرگتر از آنی،که به وصف من درآیی
به مثل منم کبوتر،تو فراتر از همائی
من واین زبان خاکی،تو وروح حق وپاکی
من از این زمین اسفل تو ز عرش کبریائی
من و قلب پر گناهی ، من و اشک روسیاهی
تو طاعت و عبادت ، تو و جلوه ی خدائی
من و کوچکی و پستی ، تو فراتری ز هستی
من و انقطاعِ توبه، تو تجسم وفائی
من و دوری از حقایق،تو و اُنسی با شقایق
من و روی وحشت افزا،تو و روی دلربائی
من و فوق هر چه زشتی، من و دونی و پلشتی
تو و فوقِ هر چه خوبی، همه عشقی و صفائی
تو احسن الخصائل،تو بهترین شمائل
تو و خاندانِعصمت،تو روی مصطفائی(ع)
تو و مادری چو زهرا(س) ، تو کجا و خلق دنیا
تو کتابِ ناطق حق، ید او چو مرتضائی(ع)
تو سبب به خلق عالم،تو ولی ابن آدم
تو لطفِ بی کرانت ، به سخا چو مرتضائی(ع)
تو و صولت حسینی(ع)،به علی(ع) تو نور عینی
تو به علم خود چو باقر،به جهان تو پادشایی
تو به صدق و حق چو صادق(ع)،به نجاتِ خلق شائق
به عبادتی چو کاظم(ع)،تو ز عقل ماورایی
تو منادیِ عدالت،تو سفینه ی هدایت
تو نهایت تولا،به کرامتت رضائی(ع)
تو تقی(ع)به زهد و تقوا، تو نقی(ع)به جود و اعطا
به صفت حسن(ع)صفاتی،تو چراغ رهنمایی
تو طبیب عدل و دینی،تو امام متّقینی
تو چکیده ی هدایت،تو به درد ما دوایی
تو نشان راه حقّی،تو عطای ذات ربّی
چه شود گر از محبت نگهی به ما نمائی
من و خاک رهگذارت، من و چشم انتظارت
سر من فدای راهت،بنما که در کجائی
تو به (مخبر)ار نگاهی،کنی ای مه الهی
کف خویش بر نگیرد همه عمر از این گدایی
اللهم العجل الولیک الفرج والعافیة و النصر
رب صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
موفق باشید
یاحق
یک امتحان کوچک.آن هم برای بنده ای که سر تا سر زندگی اش مناجات و طاعت و ستایش است.
امتحانی که هر کسی نمی تواند از آن سربلند بیرون بیاید.
قربانی کردن.
قربانی کردن فرزندی که از گوشت و استخوان و خون توست.
فرزندی که پس از سالها انتظار کشیدن با صدای کودکانه اش خانه ات را روشن کند.
بعد از سالها که به امر الهی آن را در منقه ای دور از خودت که نامش مکه است ،
به همراه مادرش به خدای روؤفت سپردی و خود به خانه برگشتی.
ای امام بزرگ ما ای ابراهیم پیامبر فرزانه ی ما این یک افتخار است برای ما که برای ادامه و یاد آوری کارت قوچ های جانشین را قربانی کنیم.
فریضه ی امتحان کردن خداوند امری ست که هر کس نمی تواند پیروز مندانه ار آن بیرون بیاید.
خوشا به حالت که سالها امتحانات پیاپی زندگانیت را به درستی و با سربلندی پشت سرت نهاده ای،
والبته سخت ترین و دشوار ترین امتحانت را که کشتن نفس و گذشتن از بهترین دارائیت یعنی فرزندت برای آفریدگار یکتاست.
قربانی کردن فرزندی که با سالها امید و انتظار برای دیدنش زندگی میکردی.
و حال که لحظه لحظه ی شیرین وصال است باید وی را به درگاه پروردگات قربانی کنی.
و اما جنگیدن با شیطان که وسوسه گر و دور کننده از راه سربلندی و افتخارت بود.
مبارزه ی هفت مرتبه ای.
هفت بار وسوسه و هفت بار پرتاب سنگ.
و در آخر بریده نشدن گلوی نازک چون گل فرزندت حضرت اسماعیل(ع) و نازل شدن قوچی قربانی از سوی خداوند مهربان.
و تا به امروز مردم به جای تو ای پیامبر بزرگ و ای خلیل الله هفت مرتبه بر شیطان وسوسه گر درونشان سنگ پرتاب می کنند،
و در آخر گوسفندی قربانی می کنند برای گذشتن از مال دنیا و تکرار قصه ی قربانی بزگ تو.
عید سعید قربان بر همگان مبارک باد
یاحق
دوست داشتنی ترین فیلم و البته سکانس دوران کودکیم.
نه برای قصه ها و نه برای کودکانه بودنش فقط برای...
بچه جوووووووووووووووووووووون
مخصوصا هنگامی که زندایی خاله جون بهش گفت سلام سلامتی میاره و شروع شد بارش سلامتی .
سلام دیوار سلام طاقچه سلام مامان خاله جون سلام زندایی خاله
سلام مورچه سلام در سلام کرسی
سلام.......
وچه قدر خوبه که هنوز هم برای محبوب ترین کارتون دوران کودکیم وقت دارم.
تابستون که دیدمش خیلی به یادکوچیکیام افتادم.
وقتی اون موقع دیدمش تا یه مدت بعدش به همهی کائنات سلام میکردم
چه دنیای شیرینی داشتیما تو اوج بچه گی زندگی می کردم وبه نظرمون خوشبخت ترین آدم روی زمین بودیم.
و همه فکر می کردیم بهترین چیز های عالم نصیب ما شده.
ما آدما وقتی بزرگ میشیم چه قدر ناسپاس میشیم.
و چه خوب که موفق به بدست آوردن دید کودکیمون بشیم
موفق باشید.
یاحق
سلام ای امام مهربانم.
سالهاست که به انتظار آمدنت فقط نشسته ایم.
اما اینبار من می خواهم برای انتظارت تلاش کنم.
نه،باسکوت و نشستن هیچ کاری از پیش نمی رود.
نه،باید عمل کرد.عمل کرد به حرف هایی که فقط برای دلگرمی خودمان است.
چه فایده که به انتظار ظهورت باشیم ولی در پیش روی ظهورت نقشی نداشته باشیم.
سخت هست که عادت نشستن را ترک کنیم و البته عادت های روز مره ی دیگر را...
ولی سختی هر انتظاری شیرینی پایانی دارد.
پایانی که از هر شیرینی شیرین تر است.
مخصوصا اگر این پایان انتظار برای ظهور یار باشد.
ای پسر فاطمه دیگر از نشستن خسته شده ام.
ای امام رؤوف من از هم اکنون برای ظهورت در تلاش و تکاپو هستم،
وحتی یک لحظه هم ایست نمی کنم.
برای چیزی که انتظارش سخت است تلاش خسته کننده نیست،
آن هم تلاش برای ظهورش.
هم اینک کوچکترین و البته اولین گام تلاش را برمی داریم.
دیگر دروغ نمی گوئیم حتی به خودمان.
باخودمان قرار بگذاریم هر روز یک گام ترک عادت.
اللهم اعجل الولیک الفرج والعافیة و النصر
رب صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
به امید ظهور حق
یاحق
دوشنبه ی همین هفته سر کلاس ادبیات بودیم که دبیر عزیزمون که واقعا دوستشون دارم
داشتن آرایه های شعر رستم و اشکبوس رو می گفتن.
وقتی رسیدیم به آرایه ی ایهام نیاز به تدریس شد.
پس از تدریس معلم مون یه خاطره گفتن که واقعا خیلی باهاش خندیدیم
و کلی حال و هوای کلاس عوض شد.
و اما خاطره......
معلم مون گفت که (یه روز به جای یکی از همکارام که نیومده بودن رفتم سر کلاسشون.
«نمی دونم که سوم تجربی بودن یا ریاضی اینو من نمیدونم ولی خانم مون کامل گفتند.»
اون موقع درس 3ادبیات اسمش گاو بود.
من گفتم خب بچه ها کدوم درسین همه باهم گفتن:ما گاویم.
منم خندم گرفته بود دوباره پرسیدم شاید متوجه بشن که چی گفتن
ولی باز گفتن:ما گاویم.
بعد از اینکه کلی بهشون خندیدم گفتم
خوب اگه شما ها گاو باشید که درست نیست من اینجا باشم
پس من برم دیگه شما که گاوید منم که با گاوا کاری ندارم
بعد تازه خودشون متوجه ایهام حرفشون شدن و کلی خندیدن
بعد گفتن نه ما درس گاویم)
شاد باشید
یاحق